Web Analytics Made Easy - Statcounter

در این سمت ماجرا هم مکانیسم تحریم همچنان فعال است؛ مثلاً روز پنجشنبه آمریکا برای ادامه رویکرد سیاست فشار حداکثری علیه تهران ۲۶شرکت و پنج فرد را به بهانه ارتباط با ایران تحریم کرد و وزارت خزانه‌داری آمریکا ادعا کرد شبکه‌ای را که با دور زدن تحریم‌های نفتی اعمال شده علیه ایران میلیون‌ها دلار درآمد برای نیروی قدس سپاه تولید می‌کرد، در فهرست سیاه قرار داده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بر اساس ادعای وزارت خزانه‌داری آمریکا، شبکه یاد شده تحت رهبری تاجر ترکیه‌ای به نام سیتکی آیان فعالیت می‌کرده و قرارداد‌های بین‌المللی برای فروش نفت ایران به مشتریان خارجی، صادرات نفت ایران، پولشویی و تامین منافع نفتی ایران و نیروی قدس ایجاد کرده بود.

از سال ۲۰۰۴ که دفتر تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانه‌داری آمریکا به عنوان مرکز طراحی جنگ اقتصادی فعال شد در کنار این سیاست، راهبرد منطقه‌ای را هم برای فشار علیه ایران به صورت موازی ادامه داد. بهار آمریکا هم که اتفاقات سه ماه اخیر در ایران است که سبب شده آن‌ها به صورت روزانه یک تصمیم ضدایرانی بگیرند و دیوانه‌وار سیاست فشار حداکثری با همان رویکرد ترامپیسم را دنبال کنند. کمااین‌که به‌جز آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، رابرت مالی نماینده ویژه این کشور در امور ایران هم با دخالت مسائلی را مطرح کرد.»
درواقع دولت بایدن در کنار تروئیکای اروپایی از نقطه صفر حوادث داخلی ایران، حمایت از ناآرامی‌ها را در دستور کار روتین و روزمره خود قرار داده و با ایجاد دیوار حمایتی برای جریان ضدامنیتی و ضد نظم عمومی به اسم معترضان، براساس پلن اصلی خود تلاش کرده است فهرست تحریم‌های ضدایرانی به بهانه نقض حقوق بشر را هرلحظه آپدیت کند. از بازی حقوق بشری تا ائتلاف منطقه‌ای حالا با مرور این وقایع و عبور از رویکرد‌های به اصطلاح حقوق بشری آمریکا علیه ایران، می‌توانیم رفتار دولت بایدن در منطقه برای اجرای سیاست ایجاد ائتلاف علیه ایران را بررسی کنیم. بررسی لانگ‌شات اوضاع فعلی به ما نشان می‌دهد که آمریکا در منطقه به دنبال شبکه‌سازی برای ایجاد نوعی ائتلاف است که اساس آن با وادار کردن کشور‌های منطقه به یک سلسله ائتلاف‌ها شکل گرفته است. اما نکته اصلی اینجاست که آمریکا نمی‌تواند اتحاد منطقه‌ای علیه ایران ایجاد کند. ما در این گزارش به چرایی این موضوع پرداخته‌ایم.

۱- اگر خاطرتان باشد اواخر دوره ترامپ، آمریکا سعی کرد یک جریان عبری-عربی موسوم به طرح آبراهام را علیه ایران فعال کند که اصطلاحا این طرح نگرفت. عینی‌ترین نماد شکست این طرح ذلت بار هم عادی‌سازی روابط اسرائیل و کشور‌های عرب منطقه هدف اصلی آن بود که در جام‌جهانی فوتبال در قطر رخ داد و دیدیم مردم عادی فارغ از سیاست‌های دولت‌های خود چه نفرتی از اسرائیل دارند. سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا درواقع همان اسرائیل است، بنابراین پایه اول ائتلاف‌سازی علیه ایران، همین نفرت ملت‌ها از این دو رژیم است.

۲- سیاست‌های آمریکا در منطقه مبتنی بر وادار کردن کشور‌های عربی به قرابت رفتاری و تعاملی با رژیم اشغالگر قدس بوده، اما تنها دو کشور بحرین و امارات تحت فشار آمریکا با رژیم‌صهیونیستی رابطه برقرار کردند، اما آنچه در حاشیه جام‌جهانی بر سر خبرنگاران شبکه‌های رژیم‌صهیونیستی در دوحه آمد، به معنای پایان همگرایی کشور‌های عربی با اسرائیل در روی زمین و در بستر حقیقت بود، چون در روند عادی‌سازی، دیپلماسی عمومی و نرم برای صهیونیست‌ها خیلی مهم‌تر از توافق با دولت‌هاست. پس تست این ائتلاف‌سازی در دیپلماسی ورزشی و فوتبالی هم شکست خورد.

۳- شعار‌های مردم علیه صهیونیست‌ها و به‌ویژه رفتار مراکشی‌ها در بالا بردن پرچم فلسطین در زمین فوتبال درحالی است که دولت این کشور در کنار سه کشور عربی دیگر در نشست صحرای نقب در جنوب اسرائیل مذاکرات جدی و مهمی را با صهیونیست‌ها و آمریکا پیش برده بود، اما حالا وضعیت طور دیگری شده و تحلیل اوضاع نشان می‌دهد که این‌گونه ائتلاف‌ها و سازش‌های اجباری بین کشور‌های منطقه و رژیم‌صهیونیستی از روی اعتقاد کامل نیست، چون شرایط فرهنگی و اجتماعی در کشور‌های منطقه به گونه‌ای است که آماده پذیرش صلح و رابطه با رژیم‌صهیونیستی نیستند.

۴- دخالت‌های آمریکا در مسائل منطقه و پشتیبانی غیرمنصفانه آن‌ها از رژیم‌صهیونیستی در سرکوب ملت فلسطین و حتی تلاش برای جلوگیری از صدور قطعنامه سازمان ملل علیه اسرائیل سبب شده ملت‌های منطقه، آمریکا را به عنوان یک کشور استعمارگر در منطقه شناسایی کنند تا نتوانند برای اقدام علیه ایران هم وارد ائتلاف‌سازی با این کشور شوند. نمونه این گزاره هم سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان است که نشان داد این کشور به عنوان دوست و هم‌پیمانان نزدیک آمریکا خیلی به واشنگتن اطمینان ندارد و به دنبال یادگیری جدید در منطقه و جهان است، بنابراین حتی ریاض هم به این کشور بدبین است و این روند یعنی آمریکا در منطقه تنها مانده و نمی‌تواند علیه کشورمان، ائتلاف منطقه‌ای ایجاد کند.

۵- تلاش‌های آمریکا در این زمینه صرفا یک سری پروپاگاندای رسانه‌ای است که خیلی موثر نخواهد بود، چون اکثر کشور‌های عربی نگاه توام با احترام به ایران دارند و نفوذ ایران در منطقه کاملا معنوی است. کمااین‌که شکست آمریکا در سوریه و عراق و افغانستان موید نفرت مردم منطقه از آن‌ها و تل‌آویو است و طبیعی است آمریکایی‌ها با این شکست‌های سریالی در منطقه و خروج ذلت‌بار نتوانند ائتلافی در منطقه علیه محور مقاومت و ایران ایجاد کنند.

۶- نکته دیگر این است که میان خود کشور‌های عربی هم اختلاف‌نظر‌های جدی وجود دارد و آن‌ها حتی به یکدیگر هم نمی‌توانند اعتماد کنند. به طور مثال بین قطر و عربستان، امارات و عربستان و همچنین پادشاهی عمان و برخی کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج‌فارس اختلاف دیدگاه‌های مهمی وجود دارد که هیچ‌گاه نمی‌توانند حتی برای ائتلاف علیه ایران بر سر یک میز بنشینند. چون اساسا این کشور‌ها تا مرحله اتحاد حقیقی پیش نرفته‌اند، هرچند شش کشور عضو شورای همکاری خلیج‌فارس در ظاهر به یکدیگر اعتماد دارند، اما درواقع اختلاف‌نظر‌های بنیادین دارند و آمریکا هم باعث بروز شکاف میان این کشور‌ها شده تا از این شکاف برای یارگیری جدید علیه ایران استفاده کنند.

۷- نکته بسیار مهم دیگر در عدم موفقیت آمریکا برای ائتلاف‌سازی علیه جمهوری اسلامی ایران، نقش نیروی قدس، جبهه مقاومت و شخصیت اسطوره‌ای حاج قاسم سلیمانی است. با این‌که آمریکایی‌ها هزینه مالی و زمانی زیادی کردند که به ایران ضربه بزنند، اما در عمل نتوانستند و همین یک فاکتور هم کافی است که بدانیم چرا اسم حاج قاسم سلیمانی برای مردم ایران تا این حد محبوب و برای دشمنان تا این حد مورد غضب است، چون حاج قاسم سلیمانی نقشه‌های دشمن را در منطقه خنثی کرد و اکنون مشخص می‌شود چرا دشمنان به‌دنبال برجام دو و سه بودند؛ چون آن‌ها می‌خواستند از راه دیگری وضعیت منطقه‌ای ایران را شکننده کنند؛ برجام دو یعنی ایران باید از منطقه به کلی خارج شود و برجام سه یعنی ایران متعهد شود که هیچ سلاح راهبردی مهمی تولید نکند و پهپاد و موشک هم نداشته باشد.

۸- تمام گزاره‌های بالا در باب شکست ائتلاف‌سازی آمریکا در منطقه علیه ایران را خود مقامات آمریکایی هم به نوعی تایید می‌کنند؛ به طور مثال چارلز دان، مقام سابق کاخ‌سفید و کارشناس مسائل خاورمیانه، پیش از این گفته بود «ایالات متحده به مدت دو دهه تلاش کرده است یک اتحاد دفاعی یکپارچه در خلیج‌فارس ایجاد کند. اما بار‌ها به دلیل تفاوت در جهان‌بینی اتحاد در منطقه خلیج‌فارس شکست خورده است»؛ البته این شکست باعث نمی‌شود دشمن از این راه بازگردد. مثلا این جملات او را ببینید: «واشنگتن در تلاش است تا زیرساخت‌های یکپارچه برای دفاع هوایی و دریایی در خاورمیانه ایجاد کند. ایده این طرح دوباره در زمان تشدید تنش‌ها مطرح می‌شود، زمانی که ایران بار دیگر متهم به ایجاد بی‌ثباتی با حمله به کشتی‌ها در آب‌های خلیج‌فارس می‌شود. کشور‌های حوزه خلیج‌فارس به جای این‌که از بخشی از حاکمیت خود از طریق همکاری با همسایگان خود چشم‌پوشی کنند، همکاری دوجانبه با آمریکا را ترجیح می‌دهند.» بنابراین ایجاد یک اتحاد دفاعی جمعی در خلیج‌فارس تحت نظارت واشنگتن، یک چالش بزرگ برای ایالات متحده است به‌ویژه زمانی که خلیج‌فارس همچنان به نقش محوری در سیستم انرژی جهانی ادامه می‌دهد.

۹- با توجه به پیشروی دولت بایدن، در رقابت مداوم با چین و تا حدودی روسیه، کاخ‌سفید می‌خواهد متحدان خود در خلیج‌فارس را متقاعد کند که برای محافظت در برابر تهدیدات خارجی از جمله ایران، باید با آمریکا باشند نه چین و روسیه. از آنجا که در حال حاضر ستون فقرات ائتلاف دفاع هوایی است، واشنگتن هم تمامی سامانه‌های هشداردهنده و نظارتی مبتنی بر ماهواره را در اختیار بسیاری از متحدان خود در منطقه قرار می‌دهد تا به نوعی آن‌ها را برای لزوم همراهی متقاعد کند. به طور مثال دیوید دی روش، یکی دیگر از مقامات سابق پنتاگون دراین باره مدعی شده بود: «شرکای ایالات متحده بار‌ها مورد حمله موشکی و پهپاد‌های جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند که برخی از آن‌ها توسط خود تهران و برخی دیگر توسط عوامل آن در منطقه‌ای مانند حوثی‌ها در یمن صورت گرفته است.»، اما همین مقام پنتاگون هم این ائتلاف‌سازی را شکست خورده می‌داند، چون معتقد است: «اگر تلاش برای ایجاد این اتحاد مدت طولانی ادامه داشته، شکست خورده است، زیرا کشور‌های منطقه به یکدیگر اعتماد ندارند وهرکدام ترجیح می‌دهند توانمندی‌های دفاعی را جداگانه و مستقل دریافت کنند.»

روزنامه جام جم 

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: ائتلاف های منطقه ای مقاومت سیاست خارجی آمریکا در منطقه رژیم صهیونیستی کشور های منطقه کشور های عربی ائتلاف سازی علیه ایران خلیج فارس منطقه ای کشور ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۷۲۲۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انصراف قالیباف از نمایندگی مجلس جدی است؟ /برنامه ریزی ۵ ساله برای ورود به انتخابات ۱۴۰۸ /دولت رئیسی علیه قالیباف دست به کار شد

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هاتف صالحی، روزنامه‌نگار و چهره اصولگرای نزدیک به طیف قالیباف با روزنامه هم میهن گفتگویی داشته که بخش هایی از آن را می خوانید؛

*‌چرا قالیباف برای ورود به مجلس در انتخابات ۱۴۰۲ با جبهه پایداری ائتلاف کرد؟ به نظر شما این ائتلاف پس از انتخابات هم ادامه خواهد داشت و فراکسیونی در مجلس با حضور شورای ائتلاف نیروهای انقلاب و پایداری شکل می‌گیرد؟

برخی رفتارها پراگماتیسمی است که متناقض به نظر می‌رسد اما در ساحت سیاست یک امر مرسوم و طبیعی است. یکی از اصلی‌ترین شاخصه‌های جبهه پایداری، مخالفت با محمدباقر قالیباف است. قالیباف هم تاکنون سر سازگاری با جبهه پایداری نداشته است. اما در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ این دو با هم ائتلاف کرده و لیست واحدی را تشکیل دادند. اگر جبهه پایداری رویکرد ایدئولوژیک دارد چرا این اتفاق افتاد؟

جبهه پایداری در سال‌های اول (۱۳۹۰) که از احمدی‌نژاد جدا شد جزوه‌ای به نام «استقامت در منطقه ممنوعه» را منتشر کرد. اما جبهه پایداری نتوانست به این استقامت پایدار بماند. جبهه پایداری بر این عقیده بود که هر کسی را در حلقه خود نپذیرد و بر این عقیده‌ است که علی لاریجانی، حسن روحانی، محمود احمدی‌نژاد و به‌ویژه قالیباف را نپذیرد.

قالیباف از دید جبهه پایداری یک تکنوکرات غیرانقلابی است. در این سال‌ها هم تخریب قالیباف توسط این جریان انجام شد. اما برای رسیدن به پیروزی در میدان انتخابات گاهی لازم است که با دشمن هم ائتلاف شود که به‌عنوان پراگماتیسم شناخته می‌شود و مماس با اپورتونیسم (فرصت‌طلبی) است. رفتار جبهه پایداری در طول این سال‌ها فرصت‌طلبانه بوده است.

پراگماتیسم (عملگرایی محض) و اپورتونیسم (فرصت‌طلبی) نسبتی با مبانی ایدئولوژیک جبهه پایداری و استقامت در منطقه ممنوعه ندارد و این نشان می‌دهد جبهه پایداری از مبانی و ارزش‌های اولیه خود دور شده است. چراکه قالیباف عوض نشده و اتفاقاً طی سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۲ بیشتر از مبانی جبهه پایداری دور شده است.

*‌قالیباف چرا تن به ائتلاف با جبهه پایداری داد با وجود آنکه می‌دانست این طیف او را تخریب کرده است؟

این کیاست قالیباف بود. او در تعامل با جبهه پایداری، دشمن یک دهه اخیر خود را به یک دوست تاکتیکی تبدیل کرد.

*‌قالیباف مجبور است برای حفظ ریاست در دوره آینده مجلس با تندروهایی بر سر میز مذاکره بنشیند که او را در انتخابات مجلس در سال ۱۴۰۲ و پس از آن تخریب کرده‌اند. شما این مذاکرات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من قالیباف دو رقیب اصلی و جدی دارد؛ یکی جبهه رادیکال نوپدید در مجلس دوازدهم و دیگری دولت سیزدهم. من اصلاح‌طلبان را رقیب قالیباف نمی‌دانم. یقیناً طیف میانه‌رو و معتدلان راه‌یافته به مجلس دوازدهم قالیباف را دشمن خود نمی‌دانند و براساس پراگماتیسم مجبورند بین قالیباف با افرادی مانند ذوالنوری، رسایی، آقاتهرانی و... قالیباف را ترجیح دهند. قالیباف باید حلقه خود را با جبهه رادیکال نوپدید در مجلس دوازدهم تنظیم‌ کند و با دولت سیزدهم مواجهه تعادل‌بخشی را در پیش بگیرد.

*‌چرا حامیان دولت سیزدهم رقیب جدی قالیباف محسوب می‌شوند؟

قالیباف برسر دوراهی گیر کرده بود و اتاق فکر او به این نتیجه رسیدند که در صورت شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۴، نباید در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ شرکت کند و فرصت را برای سامان‌بخشی سرمایه اجتماعی خود هزینه کند. در غیراین‌صورت باید برای کسب کرسی ریاست مجلس وارد انتخابات مجلس ۱۴۰۲ شده و فاتحه ریاست‌جمهوری را برای ۴ سال می‌خواند.

تصمیم این بود که قالیباف همچنان رئیس مجلس باقی بماند و اگر قرار است کاندیدای ریاست‌جمهوری شود، در سال ۱۴۰۸ وارد این کارزار شود اما جریانی که دولت سیزدهم را در دست دارند، به‌نوعی موتلف با قالیباف بودند چراکه قالیباف در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۹۶ به احترام آقای رئیسی کنار کشید و در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ نیز به احترام رئیسی وارد انتخابات نشد. اما دولت قدردان این اقدام قالیباف نبوده، او را دیگری دانستند و تمام تلاش خود را می‌کنند تا قالیبافِ رئیس تضعیف‌شده‌ی مجلس دوازدهم باشد و احتمال ورود قالیباف به رقابت ریاست‌جمهوری ۱۴۰۴ را به صفر برسانند. به همین دلیل است که دولت از جبهه پایداری پشتیبانی می‌کند.

*‌مگر جبهه پایداری در انتخابات مجلس با قالیباف ائتلاف نکرده است؟

جبهه پایداری در انتخابات با قالیباف ائتلاف کرد اما به محض اتمام انتخابات مجلس، در زمین قالیباف بازی نکرد و به رقیب قالیباف برای کسب کرسی‌های مجلس تبدیل شد. این به دلیل آن است که رفتارهای پراگماتیسم کوتاه‌مدت و غیرقابل تحلیل است. در حقیقت نگاه‌ها بلندمدت و ایدئولوژیک نیست بلکه زودگذر است برای کسب هدف‌های حداکثری. قالیباف باید مراقب رفتارهای جبهه نوپدید رادیکال‌ها باشد، چراکه رقیب اصلی قالیباف است. این جبهه در ماه‌های آینده منتقد قالیباف و همچنین دولت ابراهیم رئیسی می‌شود.

*‌با این تفاسیر قالیباف می‌تواند با جبهه نوپدید بر سر ریاست مجلس ائتلاف کند؟

کاری بسیار سخت است. با این وجود نگاه معتدلان و عقلای مجلس به ریاست قالیباف مثبت است. سایر ارکان حاکمیت نیز ریاست مجلس قالیباف را به ریاست تندروها ترجیح می‌دهند چون قالیباف قابل کنترل و مدیریت است که رفتارهایی قابل پیش‌بینی دارد. اما جبهه پایداری غیرقابل پیش‌بینی است و تصمیمات یک‌شبه اتخاذ می‌کند. اگر رئیس مجلس از این طیف باشد، دود آن به چشم مجلس، مردم و حاکمیت می‌رود. این انتخاب بین بد و بدتر است و عقل حکم می‌کند که «بد» را انتخاب کنند.

*‌بعضی از افراد با جبهه پایداری و لیست شانا وارد مجلس نشدند، بلکه با حمایت امنا و رائفی‌پور به بهارستان رسیدند. این افراد چه رویکردی را در رابطه با قالیباف در پیش خواهند گرفت؟

در ادبیات سیاسی امروز کشور مراد از جبهه پایداری صرفاً تشکیلات سیاسی نیست، بلکه تفکر پایداری است. این همان تفکر رادیکال نوپدید در ساحت سیاست جمهوری اسلامی ایران است که قواره‌ای ندارد و مشمول رفتارها، نگرش‌ها و تصمیم‌های پارادوکسیکال است. بنابراین این افراد هم جزو پایداری محسوب می‌شوند و از لحاظ تفکری مماس با جریان پایداری قرار می‌گیرند. همان خطری که قالیباف از جانب جبهه پایداری حس می‌کند از سوی این افراد هم احساس می‌شود.

از نظر قالیباف تمام این افراد یک جریان هستند بنابراین باید تقابل تنظیم‌گر یا مواجهه تعادل‌بخش با این افراد داشته باشد. یعنی وارد دعوا با آنها نشود و تقابل آشکاری نداشته باشد. زمان انتخابات ۱۴۰۲ بی‌تقوایی‌هایی در عرصه رسانه انجام و اسنادی منتشر شد و حاکی از آن است که ساحت سیاست (رفتارهای سیاست‌ورزی منتهی به انتخابات) در شرایط کنونی کشور ناپاک و آلوده است و اخلاق‌مدارانه نیست.

*‌قالیباف در دوره دوازدهم چهارمین منتخب تهران است؛ آن‌هم در انتخاباتی که مشارکت در حداقل خود قرار داشت. قالیباف بدون داشتن پشتوانه مردمی می‌تواند مطالبات آنها را دنبال کند؟

اگر قالیباف تغییری در رویکرد خود در قبال مردم نشان دهد شکی نیست که مورد اقبال مردمی قرار می‌گیرد.

*‌اگر این تغییر را در رویکردش ایجاد کند چطور تندروها را از خود راضی نگه می‌دارد؟

سختی کار همین است. قالیباف باید طوری رفتار کند که با مشکل مواجه نشود.

*‌اما این پروسه بلندمدت است و به انتخاب ریاست مجلس دوازدهم نمی‌رسد.

بله. این پروسه بلندمدت است و راهی برای ورود به ریاست‌جمهوری ۱۴۰۸ است. موضوع این است که وجاهت شخصی (با افشاگری‌های جبهه پایداری در انتخابات مجلس) و آینده سیاسی قالیباف در معرض خطر است. بنابراین قالیباف باید تکلیف خود را مشخص کند. قالیباف در این دو ماه (تا انتخابات ریاست مجلس دوازدهم) می‌تواند تنها نظر معتدلان و اصلاح‌طلبان راه‌یافته به مجلس را جلب کند و راه سختی در این خصوص ندارد.

*‌به نظر شما قالیباف می‌تواند ریاست مجلس را به دست آورد؟

من ریاست قالیباف در مجلس دوازدهم را تقریباً قطعی می‌دانم. اما تمام سعی جبهه پایداری و دولت این است که قالیباف رئیس مجلس نشود اگر هم به ریاست رسید، رئیس مجلس تضعیف‌شده‌ای باشد تا خطر قالیباف در انتخابات ریاست ۱۴۰۴ را کاهش دهند تا به‌عنوان رقیب مقتدری مطرح نشود. قالیباف خطری بالقوه برای ابراهیم رئیسی محسوب می‌شود چراکه شرایط ریاست‌جمهوری را دارد و همیشه دوست داشته که سکان ریاست‌جمهوری را به دست بیاورد.

*‌اگر قالیباف در دوره دوازدهم رئیس مجلس نشود، به‌عنوان یک نماینده چه رویکردی را در پیش می‌گیرد؟

اگر فرض کنیم قالیباف رئیس مجلس دوازدهم نشود و به‌طور ناپلئونی این کارزار را ببازد؛ قالیباف نماینده مردم تهران در مجلس می‌شود و باید ۴ سال درگیر راهروهای مجلس شود. آیا قالیباف این شرایط را می‌پذیرد؟ قطعاً خیر. شکی نیست که قالیباف از مجلس انصراف می‌دهد و آماده انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۸ می‌شود.

*‌یعنی ۵ سال در هیچ مسئولیتی به کار گمارده نمی‌شود؟

به هر حال او در یکی از نهادهای حاکمیتی مانند ستاد اجرایی فرمان امام (ره)، بنیاد مستضعفان یا مراکز دیگر حاکمیتی مسئولیت قبول می‌کند و در این ۵ سال فرصت دارد تا سرمایه اجتماعی خود را افزایش دهد و برای حضور در انتخابات ۱۴۰۸ آماده شود.

۲۷۲۱۸

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903031

دیگر خبرها

  • امیرعبداللهیان: ۲ روز قبل از عملیات وعده صادق به طرف آمریکایی هشدار دادیم
  • پیوند علم و سیاست در دانشگاه‌های ایران علیه صهیونیسم
  • امیرعبداللهیان: همه‌چیز برای یک آتش‌بس پایدار در غزه فراهم است
  • اذعان «آسپیدس» به هدف قرار گرفتن ناو ایتالیایی در خلیج عدن
  • گروه‌های مقاومت در پاسخ مشروع ایران به رژیم اسرائیل دخیل نبودند
  • ایروانی: هیچ یک از گروه‌های مقاومت در اقدام مشروع ایران علیه اسرائیل دخیل نبودند
  • حمله موشکی مقاومت عراق به بندر عسقلان اسرائیل/ اعلام آغاز مرحله چهارم نبرد انصارالله یمن علیه اسرائیل/ بازداشت یک نظامی آمریکا توسط روسیه/ تهدید دادگاه لاهه توسط ۱۲ سناتور آمریکایی
  • انصراف قالیباف از نمایندگی مجلس جدی است؟ /برنامه ریزی ۵ ساله برای ورود به انتخابات ۱۴۰۸ /دولت رئیسی علیه قالیباف دست به کار شد
  • حماس: سرنوشت صهیونیست‌ها در رفح هم چیزی جز شکست نیست
  • اتحاد ملت‌ها، انزوای صهیونیسم